گل پسر : نن جوون اونروز داشتی غذا می پختی و بهم املا میگفتی یک زرشک افتاده لای کتابم له شده
ارمان میگه : کتاب تو با کتاب من فرق داره ادم تو عکس کتاب تو زخمی شده خونش ریخته
تازه رنگ زرشک رفته اونور ورق کتابم
ارمان میگه: ادم تو کتاب تو واقعیه خونش رفته اونور ورق کتابت
خون واقعی
میگفت آدمه پریود شده
دیگه تا اون حد اطلاعات نداره
فقط میدونه نن جوون گاهی مریض میشه نمیتونه جیشش رو نگه داره پوشک میبنده
واینکه نباید جایی جار بزنه آبروشو ببره