گل پسر: نن جوون دو نفر هستش ازشون بدم میاد
نن جوون : بیخیال بابا ولشون کن نه باهاشون حرف بزن نه پیششون بشین
گل پسر: باهاشون حرف که نمیزنم فقط میگردم پیداشون میکنم ببرمشون تو دفتر کتک بخورند
نن جوون: چیکارشون داری آخه
گل پسر: اوندفعه که پام درد میکرد (حدود 1 ماه پیش ) افتاده بودند دنبالم از پشت شال و کلاهمو میکشیدند می انداختند زمین یکبار هم با لگد زدند تو پام
نن جوون: ولشون کن پسرند دیگه ، من میگم پسرا وحشین تو بدت میاد
گل پسر: اگر ولشون کنم از ادمیت درمیان
نن جوون: پیداشون کن بهشون بگو دعا میکنم پاتون درد کنه بعدا یکی بیاد اذیتتون کنه
گل پسر: نه اجازمون گفته هر دعایی بکنید نمیشه هر دعایی نکنید اون میشه
راست میگه ها اونروز منو فراز داشتیم خیلی حرف میزدیم اون گفت اگر الان اجازمون بیاد
منم گفتم نگو اینو والا میاد بعد اون دوباره گفت یکدفعه اجازمون رو باز کرد اومد تو
نن جوون: حالا بازم میگردی پیداشون کنی؟
گل پسر با اطمینان: اره مگه چی شده
نن جوون : موفق باشی
گل پسر: از بس از کتک میترسند فرار میکنند نمیتونم بگیرمشون من فقط منتظرم بهار بشه پوتینام که سنگینه کفش بپوشم استخونای پام قویتر بشه بتونم بدوم دنبالشون بگیرمشون ببرمشون دفتر.
خدا گل پسراتونو واستون حفظ کنه انشاءالله
ممنون بابت کامنتتون
مرسی عزیزم
سلام...
حالتون خوبه؟؟؟؟
آفرین پشتکار....بیخیال نمیشه...
سلام ما خ وبیم
شما هم خوب باشید و سلامت
بیچاره کسی که گل پسر بهش گیر بده
با اون دوتا بدبخت همذات پنداری دارم شدید