نیمه های پیدا شده من

نیمه های پیدا شده من

حکایت من و گل پسرانم
نیمه های پیدا شده من

نیمه های پیدا شده من

حکایت من و گل پسرانم

نماز اول وقت

روز اول عید گیوه هامونو ور کشیدیم تو باد و سوز و سرما راه   افتادیم عید دیدنی

گل پسر که قسمت اعظم عیدیهاشو خونه مادربزرگ از داییها و خاله ها گرفته دیگه ذوق عید نوروز از سرش افتاده و مشغول بازی با داداش رضاعیشه که خبرش میکنیم بپوش بیا 

  بزور و نق و نوق و بزور تهدیدهای ابدار نن جوون دنبالمون راه افتاده 

تازه رسیدیم خونه عمه بزرگه و مدام سیخونک میزنه : اومدم دیدمشون دیگه حالا برم خونه مادربزرگ؟

نن جوون چشماش از بس چشم غره رفته چپلوغ شده

صدای اذان بلند میشه

گل پسر دست میذاره رو زانوش و یکدفعه بلند میشه: خوب دیگه اذان رو گفتند منم دیگه برم خونه مادربزرگ

و در برابر چشمان متعجب و دهان باز جمیع  مهمانان و میزبانان میره تا با بچه های دایی ها و خاله هاش نماز جماعت اتش سوزی برگزار کنه


نظرات 1 + ارسال نظر
دخترک یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت 00:25

خدا قبول کنه:دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد