نیمه های پیدا شده من

نیمه های پیدا شده من

حکایت من و گل پسرانم
نیمه های پیدا شده من

نیمه های پیدا شده من

حکایت من و گل پسرانم

حرف مرد یکیه

گل پسر کوچیکه معامله گر خوبی میشه

یاد گرفته نرینگی یعنی عرضه و تقاضا

یاد گرفته هیچ لطفی بی عوض نیست

یاد گرفته برای وصال به ممه های عزیزتر از جانش باید چیزی تقدیم نن جوون کنه

ا ولین و دم دست ترین رشوه گوشی نن جوونه

هر چند دقیقه که هوس کنه تند نگاهی به اطراف میندازه و گوشی رو میاره میزاره تو دست نن جوون و بیصدا نگاهش رو روی یقه نن جوون زوم میکنه

نن جوون : ها چی میخوای

با صدایی اروم و زیر زبونی وسط تنها دندانهای جلویی زمزمه میکنه : مه مه

بعد گوشی ، ماگ گنده سبز رنگ نن جوونه که همیشه دور و بر نن جوون خالی از چایی رها  شده ؛ در عملیاتی بیصدا میاره به زور از یقه لباس نن جوون  داخل لباس میندازه و در پاسخ نن جوون : چکار میکنی جویده جویده میگه : مه مه

و بدجایی سوزاننده ترینش : بعد یک شب بیخوابی نن جوون ازاری دم صبح که نن جوون تازه چشماش گرم خواب شده خم میشه رو صورت نن جوون و دماغشو میچسبونه رو دهنش و مدام صدا میزنه : عمه عمه عمه

نن جوون : ها چیه چی میگی

گل پسر کوچیکه : مه مه

دیگه طاقت نن جوون سر میره : عمه ات شب تا صبح مثل خرس خوابیده منو بیدار نگه داشتی حالا هم بیخواب کردی  بهم میگی عمه

تنها جواب گل پسر کوچیکه : مه مه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد