وقتی شیطنت نن جوون و گل پسر همزمان گل میکنه ؛ نیرویی عظیم در کائنات خانه بوجود میاد و نتایجی غمبار در انتظار بابا و گل پسر کوچیکه رقم میخوره
در راستای هوسهای آنی نن جوون و همکاری بلاانقطاع گل پسر روزهای اخیر کرانچی آتشین هست که خریداری میشه و با ولع و شالاپ شولوپ توسط دو اهریمن موصوف الذکر لنبانده میشه
بابا از دور نظاره گره و اخر سر نمیتونه با نفسش کنار بیاد میاد یکی میزاره تو دهنش و از انجا که تبحر چندانی نداره همون اول کار فلفلش میپره تو گلوش و اوهه اوهه کنان کنار میکشه
با تذکر قبلی نن جوون دور از چشم گل پسر کوچیکه یکی یکی به نوبت میریم تو اشپزخانه و مخفیانه دهنمو پر میکنیم و در حالیکه کی بود کی بود من نبودم از کنار گل پسر کوچیکه که سوار بر رخشش همه جا چشمش به دهن ماست رد میشیم و طفل معصوم ساکت و منتظر بیصدا نگاهمون میکنه
تا اینکه عملیات لو میره و وقتی گل پسر کوچیکه مچ نن جوون رو موقع خوردن چیزی جدید میگیره داد و بیداد راه میندازه
هر چی نصیحتش میکنیم بابا میسوزی نمیتونی تو گوشش نمیره
روح خبیث نن جوون روح خبیث تر گل پسر رو صدا میکنه و یک عدد کرانچی تند اتشین میده دست گل پسر کوچیکه
تا میزاره دهنش چشماش گردالو میشه و نیش ارواح خبیث تمام باز
ولی از انجا که محصول تعلیم و تربیت همین خبائثه ؛ از رو نمیره و تا اخر با اب دهنش خیس میکنه و سوزان سوزان قورتش میده
و تازه استانه دردش بصدا در میاد و مدام زبانشو میاره بیرون و ناله میکنه و با چشمانی متلمس به نن جوون نگاه میکنه
دل نن جوون به رحم میاد و نیشش بسته میشه جلدی بسان اتش نشانی چابک میپره شیشه اب رو میاره میزاره دهن گل پسر کوچیکه
و چون مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسه گل پسر کوچیکه به نن جوون و چیزایی که تو دهنش میزاره بی اعتماد شده و شیشه رو پرت میکنه و با وساطتت گل پسر کمی اب میخوره تا سوز دهنش کمتر میشه و عبرتی میشه تا دیگه پا تو کفش بزرگترش نکنه و در نتیجه بقیه کرانچی نجات پیدا میکنه و منتظر نن جوون.
طفلک گل پسر کوچیکه گناه نکرده تو دامن نن جون اسیر شد
گناهش تو ژنتیکشه