چند صباحی است که نن جوون با گل پسرانش در خانه خاله بزرگه گنگر نخورده لنگر انداخته
از روزی که لنگر انداخته مشغول عملیات مشترک رب پزی ، خیارشور گذاری ، کنسرو لوبیا، پاک کردن گندم برای بلغور ، ترشی لیته گذاری ، فریز کردن سبزی برای خورشت قورمه سبزی و درست کردن رشته خانگی با خاله بزرگه میباشد و در هر لحظه از عملیات مذکور گل پسر کوچیکه حضور پر رنگ داشته و مدام پرسیده : بریم پارک سرسر؟
نن جوون : بله میریم
و این سوال و جواب بارها در طول روز تکرار میشود تا اینکه روز پنجم شوهر خاله از سفر بر میگردد و نن جوون و خاله با کلی فشار کاری تصمیم میگیرن شامی تدارک دیده و بهمراه شوهرخاله برن پارک سرسر
شوهر خاله : برنامه تون چیه کجا میخواهید بروید
خاله : از گل پسر کوچیکه بپرس
شوهرخاله : گل پسر کوچیکه کجا بریم؟
همه منتظر عبارت بریم پارک سرسر معروف هستیم که گل پسر کوچیکه با لحنی اروم و جدی : هیچ جا نریم
نن جوون و خاله با دهانی باز و نگاهی شاکی به ناسپاس ستون پنجمی کوچک چشم دوختند که سرش رو روی سینه خم کرده و با دهانی باز بیصداو موذیانه میخندد.
شکلات خان بدجنس از نوع بسیار داغش.