نیمه های پیدا شده من

نیمه های پیدا شده من

حکایت من و گل پسرانم
نیمه های پیدا شده من

نیمه های پیدا شده من

حکایت من و گل پسرانم

یهودا

نن جوون و بابا با بهانه آمپول زدن گل پسر کوچیکه و خونه رو سپردند دست گل پسر رفتند بازار در حالیکه دو برادر با توپ تو حیاط بازی میکنن

ربع ساعتی بعد نن جوون برمیگرده خونه و تا به در حیاط میرسه شاهد خرده شیشه روی زمین میشه 

با  احتمال بروز تصادف دکمه آیفون رو میزنه تا در حیاط باز میشه گل پسر کوچیکه مثل جرقه در هال رو باز میکنه کله شو میاره بیرون و از همون فاصله داد میزنه : چیچه رو شکستیم چیچه چیچه داداش گریه کرد

نن جوون اینه های روی در اهنی رو چک میکنه همه سالمند 

- کو پس اینا که سالمه

گل پسر کوچیکه با ذوق و شوق با انگشتش به بالای در اشاره میکنه : اون چیچه رو میگم

شیشه مات بالایی در انگار گلوله خورده باشه سوراخ شده و اشعه های زیبای غروب افتاب پاییزی مثل طلا میدرخشه و چنان روح نن جوون رو به وجد میاره که قات نمیزنه و یاد خودش میوفته که با ریگ کوچکی چنان ماهرانه شیشه بزرگ پنجره رو سوراخ کرده بود که انجمن بزرگان خانواده با تمام تخصصشان موفق به کشف عامل فتنه نشدند و نن جوون قسر در رفته بود

گل پسر کوچیکه کاملا شاد و راضی بالا پایین میپره و توضیح میده : دا داش با توپ چیچه رو شیکست گریه کرد اب رو اینجاش ( روی گونه رو نشون میده) موند 

میره سراغ دفتر مشق گل پسر و با انگشت جای خیسی رو نشون میده : گریه کرد اب اینجا موند

نن جوون هرچه گل پسرو صدا میکنه بی جواب میمونه و طبق عادت زیر تخت، پشت درها، داخل حمام و دستشویی ،اشپزخانه ، انباری ، پشت مبل همیشگی که جانپناه گل پسرهست رو میگرده و اخر سر مچاله شده و گریان پشت مبل ناهمیشگی پیداش میکنه

و تمام مدت برادر خائن  دنبال نن جوون افتاده و شرح حادثه میده

گل پسر که میبینه معجزه رخ داده و نن جوون توپ و تشر نیومد بیرون میاد و تا ساعتی ساکت سر درس و مشقش مینشینه 

وقتی زبون باز میکنه : این گل پسر کوچیکه خیلی چغله خوبه اینهمه التماسش کردم بهت نگه تا خودم اروم اروم بگم.

وقت نشناس

صبح اول وقت گل پسر با عشقی ناب و بردرانه خطاب به گل پسر کوچیکه : داداش بوس 

گل پسر کوچیکه با لحنی خشن و خشک و جدی شبیه لحن نن جوونی : گل پسر ! الان وقت بوس موس نیست هاااا