نیمه های پیدا شده من

نیمه های پیدا شده من

حکایت من و گل پسرانم
نیمه های پیدا شده من

نیمه های پیدا شده من

حکایت من و گل پسرانم

علت موفقیت

یکشنبه هفته پیش گل پسر با چهره ای وحشتناک و چشمانی خونبار فس فس کنان وارد میشود

نن جوون با سپری آماده و حفظ حریم خرس گریزلی: هان گل پسر باز کی پا گذاشته رو دم مبارک

گل پسر در حال فوران : تیممون باخته همشون میگن تقصیر گل پسره

نن جوون: بییییییخود کی جرات کرده ؟چرا؟

گل پسر : من همش یک گل زدم به خودمون بعد میگن تقصیر توئه باختیم

نن جوون صورتش شطرنجی میشه

یکشنبه این هفته گل پسر شاد و خندان و خرمان وارد میشود: نن جوون امروز با سوم 2 مسابقه دادیم 3 هیچ بردیمشون

و با ذوق و یک نفس از پاس پورحسن و شوت برگردان جباری داد سخن داده

نن جوون با دهن کجی: ها ایندفعه که به خودتون گل نزدی؟

گل پسر با ذوقی مضاعف: نه منکه بازی نمیکردم بیرون داشتم تشویق میکردم

و نظریه سببیت فوتبالی اینچنین شکل گرفت : تشویق عامل موفقیت است یا گل نزدن به دروازه خودی؟

._.

گل پسر : نن جوون ؛ امروز پسرعموی طریقت با پسردایی طریقت تو مدرسه دعوا می کردند

بعدش پسرعموی طریقت به پسردایی طریقت گفت گورییییل

پسر دایی طریقت خواست بگه : ننه ته هل شد گفت ممه ته هه هه هه.

روزی رسان خداست

همینکه زیراندازو باز میکنیم و صدای بشقاب و قاشق میاد گل پسر کوچیکه دهنشو شالاپ شولوپ میکنه و داد میزنه :ام ( ا با فتحه )

کاسه خالی می گذاریم وسط پاهاش و هر چی توش میریزیم مشت میکنه میبره طرف دهانش و تصادفی یکی دو ذره میره تو دهنش  بقیه میریزه زمین وسط پاهاش و به برکت وجودش حیاط خونه پر شده از فضولات گنجشکها و کبوترها که بعد خوردن پسمانده های غذای گل پسر کوچیکه من باب تشکر و قدردانی باهامون مبادله کالا به کالا کرده اند

سر شام هر چی سیب زمینی پخته میذارم تو کاسه فوری میبلعه

نن جوون: واسه گل پسر کوچیکه از اردبیل زن میگیرم تا پدرشوهرش سیب زمینی بکاره زنش هم بپزه حسابی سبب زمینی بخوره

گل پسر : واسه منم از اونجا زن بگیر تا همیشه واسم سیب زمینی سرخ کنه

ذهن نن جوون درگیر میشه دوتا خواهر بگیرم واسشون زحمتمون  کم بشه در یک خونه رو از پاشنه بکنیم

نه بابا ما چرا بکنیم زمانه عوض شده اونا باید بیاین خواستگاری پسرام 

نه دوتا عروس خواهر باشن متحد میشن پدر نن شوهرو درمیارند

تازه نن شوهر و باباشوهر بخوان برن خونه پسراشون فقط باید برند اردبیل 

از جنوب هم زن بگیرم نوه هام زیر آفتاب مغز پخت میشن تازه راهش خیلی دوره

نن جوون رو به گل پسر منتظر موافقت نن جوون : نه گل پسر واسه تو از شمال زن میگیرم تا دل سیر ماهی بخوری و بری تو دریا شنا کنی من و بابات هم اومدیم شمال جایی واسه موندن داشته باشیم الکی پول هتل ندیم

گل پسر خوشحال و راضی : اره راست میگی تازه اونجا خودکار رنگی هم داره

با خوشحالی اون گل پسر کوچیکه هم نیشش تا خود گوشاش باز میشه و با تکون تکون دادن سرش برای داداشش هرچی تو دهن بی دندونشه میریزه وسط پاهاش واسه صبحانه گنجشکها.

حقایقی نامکتوب

گل پسر : نن جوون اینجا نوشته مادر کسی است که به زندگی گرما میدهد یعنی چی؟ 

نن جوون در جستجوی جوابی ساده و قابل فهم : یعنی وقتی توشکم و بغل مادرتی گرم میشی

گل پسر: اگر من از شکمش بیام بیرون و تو بغلش نباشم چی؟

نن جوون با کمی چرخش  و جوابی ساده تر و قابل فهم تر : یعنی وقتی  مادرت غذا درست میکنه گرما تولید میشه خونه گرم میشه

گل پسر : اگر چند ساعتی غذا درست نکنه چی؟ 

نن جوون زده به سیم آخر : یعنی مادرت میگوزه خونه گرم میشه زندگی گرم میشه

گل پسر قانع شده : اره این میشه ولی نمیشه تو کتاب نوشتش

سرقت مسلحانه

از وقتی گل پسر به سنی رسید که تو خونه تنها بمونه  حدود 5 یا 4 سالگی تمام مدت بهش تذکر دادیم وقتی تو خونه تنهایی هر کس زنگ درو زد اصلا و ابدا باز نکن یا حداقل اول بپرس کیه شناختی باز کن

گفت باشه و همینکه رفتیم بیرون و هر وقت برای امتحانش زنگ رو زدیم دو ثانیه بعد بدون اینکه حتی گوشی ایفونو برداره زآاااااارت درو باز کرد

سالها گفتیم و گفتیم و کار خودشو کرد تا اینکه

امروز زنگیدم ببینم بابا کجا مونده 

چون پشت در بوده زنگ رو زد یعنی رسیدم

گل پسر گوشی رو برداشته: کیه؟

نن جوون: گل پسر درو باز کن باباته

گل پسر: کیه؟

نن جوون : باز کن باباته

گل پسر: نه اجازمون گفته اول بپرسید نشناختید درو باز نکنید منم اول چندتا سوال میپرسم اگر جواب درست نداد باز نمیکنم

نن جوون: چطور ما سالها گفتیم و گوش نکردی الان اجازتون یکبار گفته حرف گوش کن شدی؟ 

گل پسر : آخه تا حالا فکر میکردم دزده دست خالی میاد ولی اجازمون گفته ممکنه دزده تفنگ داشته باشه