گل پسر کوچیکه از وقتی بیدار شده در حال شکسن و خوردن پسته است و چون گرمش شده بلوز و شلوارشو کنده با رکابی و شورت عینکی سر بساط پهن شده
ناگهان مغز خیرندیده ای میوفته رو پاش و از سوراخ عینکی شورتش میره داخل
دقایقی بعد که گل پسر کوچیکه میخواد بره دستشویی تا شورتشو درمیاره مغز ناقلا میوفته رو پادری داخل هال دم در دستشویی
شب که بابا میره جیش بوس لالا از دستشویی که میاد بیرون ، متوجه پسته قاچاقی میشه و در حالیکه تو دستشه میپرسه : این اونجا چکار میکنه؟
نن جوون : از شورت گل پسر کوچیکه افتاده بیرون
بابا : خدارو شکر که مسواک زده بودم
عزیزززم. قربون دامادم
با زبونش خامت میکنه
خونه دخترت رفتنی مواظب باش از رو زمین چیزی برنداری بخوری