نیمه های پیدا شده من

نیمه های پیدا شده من

حکایت من و گل پسرانم
نیمه های پیدا شده من

نیمه های پیدا شده من

حکایت من و گل پسرانم

داستان پیدایش گل پسر دومی 2

ماه اول 93/6/31 دوشنبه

قرار بر این نمودیم که خاله پری بیاد و بره و ما به کار خیرمون برسیم 23 تیر اومد و 30 رفت سر خونه و زندگی خودش ، ماهم گفتیم : حالا دیگه وقتشه ما هم که شدید مسئولیت پذیر و وجدان دار کاری 3 هفته درد شکم داشتم و به خیال خام خود جنابعالیم ، دخترم داشت واسه خودش کنه کاری می کرد و می چسبید بهم دلم شاد بود که الهامه کارشو کرد و کلی ادا و اصول حاملگی در کردم که 24 مرداد خاله پری گفت : دالی (زهرمار و دالی ) یک ونگهایی می زدم و گلوله گلوله اشک می ریختم که ای وای ، دیدی چه خاکی بسرم شد ، بچم مرد زنگ زدم وقت دکتر گرفتم که برم نازایی یک ماهه ام رو درمان کنم 31 رفتم دکتر گفتم : دستم به دامنت که ابتر شدم دکتره : چند وقته ایست بازرسی ندارین؟ بنده : از ماه پیش دکتره : برو بابا مگه پشه هستی در عرض یک ماه تخم بذاری؟ بنده : به من ربطی نداره من بچمو از تو می خوام هر کاری لازمه بکن که می خوام برم مرخصی زایمان حوصله هم ندارم تا اینجا که اومدم یک تست سرطان هم بگیر سونوگرافی هم بنویس برم ببینم چرا بچه دار نشدم حالا که اینطوره بابای اینده رو هم ازمایش بنویس شاید کار ، کار خود نامردشه رفتم سونو ،گفت :سالمی تست هم منفی شد ازمایش باباهه کمی نامیزان بود که گفتم : ای نامرد پس کار خودت بود ببین حالا می فرستمت خونه بابات یا نه؟ بیچاره از ترسش وقت دکتر گرفت واسه 23 شهریور رفت و قرص تقویتی گرفت و تلاشش رو چندبرابر کرد و هنوز یک قرص بیشتر نخورده بود که شد 24 شهریور که روز اومدن خاله فضول ما بود که نیومد با خودم گفتم این ماه دیگه گول نمی خورم دلمو خوش نمی کنم 25 رفتم استخر و تا تونستم شیرجه زدم زیر اب و تو اب کلی رقصیدم و نفسمو حبس کردم و ادای مرده روی اب رو دراوردم و با برادرزادم دست تو دست بالا پایین کردیم و تمام تکنیکهای شنا رو یکی یکی امتحان کردم تازه دخترخاله بردارزاده هم رو داشتیم غرق می کردیم که نشد و نجات یافت فقط یکبار نفس گرفتم و رفتم زیر اب ناخودآگاه شکل جنینی گرفتم و تو دلم گفتم اگر بچه داشتم الان این شکلی تو شکمم مچاله بود و پخی خندیدم و اومدم رو اب و کلی بهم خوش گذشت سرراه اومدنی هم پفک گرفتم اومدم جلوی تی وی با چایی داغ خوردم و فکر کردم بزار بیاد این خاله نامرد اصلا هم ناراحت نیستم تو خونه گفتم چرا من امروز پریود نشدم ؟ برادرزاده ام گفت نه ماه دیگه میشی عمه یک بلاخی نشونش دادم و گفتم مگه تو خواب ببینی امشب حتما میشم شب شد نشدم روز شد نشدم بی بی چک گرفتم خط دومی کمرنگ اومد (26) گفتم : بیشعور داره گولم می زنه که بعدا ونگ بزنم دل دشمنان شاد بشه دو روز گذشت نشدم، چک کردم خط دومی پررنگتر شد : بیشعور بازم داره گولم می زنه که بعدا ونگ بزنم دل دشمنان شاد بشه (28) درد شکم هم ول نمی کرد رفتم دکتر (29) نوشت ازمایش فرداش (30 شهریور ) باباهه اومد گرفت ماچم کرد برگه رو داد دستم ، زییییییییییییییییرررررررررررهووووووووووووو positive و اینک که باشه فردای روز زییییییرهووووووووو (31 شهریور) یک عدد مادرخانومی بی وجدان کاری ، نشسته سرکار داره وبلاگ می نویسه بابا میگه : یعنی بیخودی 100 تومن پول قرصارو دادم؟ راست میگه نگو اون وقت که این رفته دکتر کارشو کرده رفته فکر کن زنت حامله باشه بری دکتر بگی اومدم درمان نازایی حالا از کجا ثابت کنم بابا من بی گناهم؟
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد