نیمه های پیدا شده من

نیمه های پیدا شده من

حکایت من و گل پسرانم
نیمه های پیدا شده من

نیمه های پیدا شده من

حکایت من و گل پسرانم

داستان پیدایش گل پسر دومی 16

زندگیم شیرین شده 93/12/10 یکشنبه

جواب ازمایش دو روز بعد رسید 

شیرین زنی شدم واس خودم 

با لب و لوچه اویزوون بردم نشون دکتر دادم :قندت بالاست 

من : میدونم 

اینبار ازمایش 3 ساعته نوشت با کلی ازمایش دیگه برای بدحالیم 

صدای قلب نی نی گولو رو گوش کرد و گفت : بنظرم بدنت خیلی خسته است بنویسم برو مرخصی 

من : نه الان برم عیدیمو نمی دن بعد عید میرم 

فرداش صبح گشنه و تشنه و مظلللللللللللللللللوم و نه معصوم رفتیم ازمایشگاه 

ناشتا خون گرفت پرسید سرم زدی؟ گفتم نه جای سرنگ پریروزیه 

نفهمید چی میگم و سکوت عاقل اندر سفیه کرد 

یکساعت بعد از اون یکی دستم که دو تا سوراخ سرنگ روش بود خون گرفت 

بیچاره فکر کرد تزریقیم ولی بازم چیزی نگفت 

یکساعت بعد از این یکی دست قبلیم گرفت 

بار سوم از اون یکی دستم گرفت رگ بیچاره دیگه نتونست طاقت بیاره خونش فواره زد بیرون  

خانومه رفته بود بیرون کلی با دستمال فشارش دادم بزور بند اومد 

بار چهارم از این یکی تر دستم خون گرفت این رگم هم دیگه نتونست خونش زرتی زد بیرون 

خانومه هل شد کلی پبنه چپوند روش و فشار داد  گفت: خواستم از این رگ نگیرم ها؟ 

گفتم: مگر رگ دیگه بود بگیری؟ خندید  

جفت دستام سولاخ سولاخ شد گفت: دستات همش زخم شد 

- عیب نداره جوابش خوب بیاد مهم نیست ،این سه ماه هم بگذره راحت میشم (اره جوون خودم تازه شروع میشه)  

جوابش موند واسه 13  

از اونروز تا حالا قند نخوردم عوضش انجیر خشک و خرمای زرد خریدم شکم چرانی می کنم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد