اینروزا وقتی نن جوون مست خواب صبحگاهیه طبق روال هر صبح زود گل پسر کوچیکه بیدار میشه
سینه خیز خودشو می رسونه به نن جوون موهاشو میکنه
انگشت تو دماغ و دهن و گوشش میکنه
با ناخن رو شکم نن جوون خط یادگاری میندازه
دهنشو پر شیر میکنه کمی تو دهنش نگه میداره تا با بزاقش مایع کشداری درست بشه سپس همشو تو گردن و سینه نن جوون خالی میکنه و با خنده های مستانه در انتظار تایید تمام کارهاش زل میزنه تو چشمای نیم باز نن جوون
و وقتی با لبخند و بوسه نن جوون ذوق زده میشه در اقدامی انتحاری دهانشو کامل باز میکنه و دماغ نن جوون رو میگیره تو دهنش و با تمام زورش و لثه های عاری از دندانش دماغ بیخبر از همه جارو گاز گازی میکنه
یکی از همین صبحها که گل پسر خونه است و شاهد ماجرا ؛ وقتی که مرحله گازیدن فرا میرسه با هیجان رو به داداشش : افرین داداش گاز بگیر گاز بگیر مک بزن یک چیز ترش خوشمزه اون تو هست
نن جوون : گل پسر از کجا میدونی ترش و خوشمزه است؟
گل پسر با ترس و شرمنده : یک چیزی میگم منو نزن داد هم نزن ناراحت بشم ؛ وقتی مهد کودک میرفتم با بچه ها دست میکردیم تو دماغمون میذاشتیم تو دهنمون ، خوب ترش بود
از قدیم گفتند نخند به سرت میاد
اینم نتیجه خندیدن و مسخره کردن سمیرا 30 سال قبل موقع مصرف کردن تولیدات خودشه
آره راست میگه هرچی سبزتر باشه ترشیش بیشتره
می گم.... دو تا بچه داشتن خوبه؟
خیلی بشرطی که بزرگه کمی حرف حالیش باشه نزنه کوچیکه رو کور و کچل کنه
ای جانم فدای اون گاز گازی کردن و شیطنت های صبحگاهیش
خدا نکنه مامان خانومی