نیمه های پیدا شده من

نیمه های پیدا شده من

حکایت من و گل پسرانم
نیمه های پیدا شده من

نیمه های پیدا شده من

حکایت من و گل پسرانم

درمانده

سالها پیش وقتی گل پسر 4 _ 5 ساله بود با خودم بردمش ختم یکی از فامیل باباش تو مسجد

بخاطر حضور در جمع زنانه با اخم فراوان یک بسته ادامس به دست، نشسته بود

خانومی جوان سبزه و کوتاه قد از اشنایان سر به سرش میگذاشت و ازش ادامس میخواست

بعد کلی اصرار و خواهش خانومه و نن جوون با اکراه و نارضایتی یک ادامس در اورد و داد بهش

خانومه گرفت و گفت: اینو میبرم واسه پسرم وحید

گل پسر تندی ادامس رو از دستش قاپید و گفت : حالا که نمی خوریش ادامسمو پس بده

سالها گذشته و هر دفعه خانومه گل پسر رو دیده گفته : یک ادامس دادی بهم بعدش هم پس گرفتی و هر دفعه گل پسر شرمگین سرشو انداخته پایین 

روز اول عید تو کوچه بهش برخوردیم

خانومه : گل پسر یک ادامس دادی بهم اونم پس گرفتی

گل پسر چسبیده بهم پچ پچ کنان با خشمی فرو خورده: باید یک ادامس بخرم بدم به این پیرزنه تا دست از سرم برداره

نظرات 1 + ارسال نظر
دخترک یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت 00:23

وااااااااااای یعنی چقدر تو دل این خانومه مونده بودا

اخه گل پسر تو جمع بدجور ضایعش کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد