یعنی نینی بیدار شده داره خودش کش و قوس میده
دستمو میزارم رو دلم
از زیر دستم چیزی تیز مثل پاشنه پا اروم اروم رد میشه
انگار داره باهام دست میده
دلم می لرزه و اشک تو چشمام حلقه می زنه
افتخار می کنم به زن بودنم و با هیچ چیز دنیا عوض نمی کنم حس قشنگ مادری رو
و برام مهم نیست ارزشی دارم تو جامعه یا نه
اینکه جنس ضعیف یا هر برچسب دیگه ای بخورم برام مهم نیست
تمام شیرمردان دنیا جمع بشن نمی تونن این حسارو داشته باشن
خدایا شکرت که منو زن افریدی
حس می کنم خیلی دلش می خواد بیاد بیرون بازی کنه
صبحها پدر بابا در میومد تا بیدارم کنه ولی اینروزها کافی یکبار صدام کنه تا نینی گولو بیدار بشه و با مشت و لگد مجبورم کنه از تخت بیام بیرون
زورش اونقدری شده که با تکوناش کل شکممو تکون میده و گاهی چنان میزنه زیر معده ام یا رو مثانه ام که می پرم هوا
و گاهی که گل پسر یا بابا با صدای بلند حرف می زنند و اون خوابه بهشون هشدار می دم یواش بچه خوابه بیدار نشه
وقتی گرسنه هستم تا میخورم منو می زنه و رسما خودشو تحویل می گیره
گرچه با اومدنش خواب و راحتی و اسایش من از بین می ره ولی منم دلم میخواد زود بیاد کنارمون چون میدونم خیلی دلش می خواد بیاد بیرون و از بس گل پسر می بوسدش هواییش کرده
ولی اول باید برسه حسابی
وعده دیدار 3 ماه و نیم دیگه
و از ترس بهش التماس می کنم تورو خدا نکنی این کارو من دوستتم
تا دراز می کشم کیفش کوک میشه بپر بپراش شروع می شه
گاهی که بدجنسانه می افتم رو شکمم تا کمی کمرم راحت باشه ، اولش زیرم خودشو تکون میده یعنی: لندهور له شدم پاشو بعد که می بینه محلش نمی دم اونم بچه بدجنس میره پایین با تمام زورش لگد میزنه رو مثانه ام که همیشه خدا پره
و من مثل جن دیده ها در حالیکه دو دستی مثانه ام رو گرفتم " ای وای مردم گویان" می دوم سمت دستشویی
و گل پسر اولی و بابای گل پسران با دهان باز و نگاه بهت زده بهم خیره میشن
2 ساعتی نشستیه بودیم که نفر ماقبل ما رفت داخل
از ترس اینکه یکی نخودی نره تو نوبت ما رفتیم پشت در کشیک دادیم
گل پسر اومد کنارمون
گفتنم برو بشین من برم بیام
پرسید: بابا هم میاد؟
گفتم :اره
محکم سرجاش ایستاد و گفت : منم میام
هرچی زور زدیم که راهت نمی دن گفت منم میام و ابروهاشو گره زد
امد داخل
دکتره چندتا سوال پرسید تا جواب بدم گفت: یک داداش داره میاد
برای چند دقیقه یادم رفته بود بدونم جنسیتش چیه و تا گفت داداش شوکه شدم
باورم نشد پس دخترم کو؟
گل پسر پرسید: از کجا فهمیدین پسره؟ دقیقا می دونستم این سوالو می پرسه
ما همگی موذیانه خندیدیم و مثلا نشنیدیم
دوباره بلندتر پرسید:از کجا فهمیدید پسره؟
گفتم: سبیل داره
دکتره خندید
تک تک انگشتاشو شمردو نشونمون داد و البته همون اول گفت خیلی شیطونه
همه جاشو دیدیم تا رسید به عضو نامسلمانش که منو از دخترم جدا کرد
طاقت نیاوردم و گفتم : ای نامرد
داخل ماشین که نشستیم تازه متوجه موضوع شدم و دلم شکست
بعض کردم و چشمام پر اشک شد
بابای گل پسر اومد دلداری بده گفت: عیب نداره یکسال دیگه یکی دیگه میزایی دختر میشه
همون موقع پسرم شروع کرد به وول خوردن دلم براش سوخت از اینکه بفهمه نن جوونش دلش می خواست یکی دیگه بجای اون باشه
گل پسر تو دلش قند اب میشد ولی ظاهرشو بخاطر من ناراحت نشون می داد
بوسیدمش و گفتم هردوتونو دوست دارم
گفت: اخه تو دلت دختر میخواست
گفتم:عوضش شما عروس میارید میشن دخترای من
گفت:باشه
با زنداداشم رفتیم بازار و هرچی پول تو کیفم بود براش لباس خریدم دلم خنک شد
آخییییییییییییییییش
تا شاید به قداست نامش ، مردی شود از نیک مردان روزگار
آمین