نیمه های پیدا شده من

نیمه های پیدا شده من

حکایت من و گل پسرانم
نیمه های پیدا شده من

نیمه های پیدا شده من

حکایت من و گل پسرانم

داستان پیدایش گل پسر دومی 13

عجول 93/11/15 چهارشنبه

نی نی گولو یاد گرفته با صدای داداش و باباش بیدار بشه و تا می تونی لگدپرونی کنه 

حس می کنم خیلی دلش می خواد بیاد بیرون بازی کنه 

صبحها پدر بابا در میومد تا بیدارم کنه ولی اینروزها کافی یکبار صدام کنه تا نینی گولو بیدار بشه و با مشت و لگد مجبورم کنه از تخت بیام بیرون 

زورش اونقدری شده که با تکوناش کل شکممو تکون میده و گاهی چنان میزنه زیر معده ام یا رو مثانه ام که می پرم هوا 

و گاهی که گل پسر یا بابا با صدای بلند حرف می زنند و اون خوابه بهشون هشدار می دم یواش بچه خوابه بیدار نشه 

وقتی گرسنه هستم تا میخورم منو می زنه و رسما خودشو تحویل می گیره 

گرچه با اومدنش خواب و راحتی و اسایش من از بین می ره ولی منم دلم میخواد زود بیاد کنارمون چون میدونم خیلی دلش می خواد بیاد بیرون و از بس گل پسر می بوسدش هواییش کرده 

ولی اول باید برسه حسابی 

وعده دیدار 3 ماه و نیم دیگه 

داستان پیدایش گل پسر دومی 12

دلقک خانه 93/11/6  دوشنبه

چند روز اخیر گل پسر دومی جوری تو شکمم تکون می خوره که گاهی فکر می کنم مثل این فیلمهای تخیلی الانه که با چنگالاش شکممو پاره کنه با دهانی خون الود بیاد بیرون  

و از ترس بهش  التماس می کنم تورو خدا نکنی این کارو من دوستتم 

تا دراز می کشم کیفش کوک میشه بپر بپراش شروع می شه  

گاهی که بدجنسانه می افتم رو شکمم تا کمی کمرم راحت باشه ، اولش زیرم خودشو تکون میده یعنی: لندهور له شدم پاشو بعد که می بینه محلش نمی دم اونم بچه بدجنس میره پایین با تمام زورش لگد میزنه رو مثانه ام که همیشه خدا پره 

و من مثل جن دیده ها در حالیکه دو دستی مثانه ام رو گرفتم " ای وای مردم گویان"  می دوم سمت دستشویی 

و گل پسر اولی و بابای گل پسران با دهان باز و نگاه بهت زده بهم خیره میشن 

داستان پیدایش گل پسر دومی 11

دو تا گل پسر 93/10/27 شنبه

رفتیم سونوگرافی 

2 ساعتی نشستیه بودیم که نفر ماقبل ما رفت داخل  

از ترس اینکه یکی نخودی نره تو نوبت ما رفتیم پشت در کشیک دادیم 

گل پسر اومد کنارمون  

گفتنم برو بشین من برم بیام  

پرسید: بابا هم میاد؟ 

گفتم :اره 

محکم سرجاش ایستاد و گفت : منم میام  

هرچی زور زدیم که راهت نمی دن گفت منم میام و ابروهاشو گره زد 

امد داخل  

دکتره چندتا سوال پرسید تا جواب بدم گفت: یک داداش داره میاد 

برای چند دقیقه یادم رفته بود بدونم جنسیتش چیه و تا گفت داداش شوکه شدم 

باورم نشد پس دخترم کو؟ 

گل پسر پرسید: از کجا فهمیدین پسره؟  دقیقا می دونستم این سوالو می پرسه 

ما همگی موذیانه خندیدیم  و مثلا نشنیدیم 

دوباره بلندتر پرسید:از کجا فهمیدید پسره؟ 

گفتم: سبیل داره  

 دکتره خندید 

تک تک انگشتاشو شمردو نشونمون داد و البته همون اول گفت خیلی شیطونه 

همه جاشو دیدیم تا رسید به عضو نامسلمانش که منو از دخترم جدا کرد 

طاقت نیاوردم و گفتم : ای نامرد  

داخل ماشین که نشستیم تازه متوجه موضوع شدم و  دلم شکست  

بعض کردم و چشمام پر اشک شد  

بابای گل پسر اومد دلداری بده گفت: عیب نداره یکسال دیگه یکی دیگه میزایی دختر میشه 

همون موقع پسرم شروع کرد به وول خوردن دلم براش سوخت از اینکه بفهمه نن جوونش دلش می خواست یکی دیگه بجای اون باشه 

گل پسر تو دلش قند اب میشد ولی ظاهرشو بخاطر من ناراحت نشون می داد 

بوسیدمش و گفتم هردوتونو دوست دارم 

گفت: اخه تو دلت دختر میخواست 

گفتم:عوضش شما عروس میارید میشن دخترای من 

گفت:باشه 

 با زنداداشم رفتیم بازار و هرچی پول تو کیفم بود براش لباس خریدم دلم خنک شد 

آخییییییییییییییییش 

داستان پیدایش گل پسر دومی 10

آغاز فصلی نو 93/10/27 شنبه

پسری خواهم زائید و نامش را خواهم گذاشت " بهراد" = "بهترین جوانمرد"

تا شاید به قداست نامش ، مردی شود از نیک مردان روزگار  

آمین

داستان پیدایش گل پسر دومی 9

گم شدم باز 93/10/23 سه شنبه

اینروزها که پیر و خسته شدم نامعلوم جان ترد تازه و جوان لگدهایی به ماتحت شکمم می زنه که از جا می پرم 

بخصوص وقتی صدای گل پسرو می شنوه که مدام در حال فک زدن و مخ تیلیت کردنه 

در عرض یک دقیقه بالا پایین چپ و راست شکممو دور می زنه طوریکه فکر میکنم یک گله نامعلوم جان در شکم می پرورانم 

فردا نوبت سونو دارم از 40 روز پیش وقت گرفتم بریم تا چشممون به جمال لای دوپای طفلمون روشن بشه  

فردا معلوم میشه باید فکر جهیزیه باشم یا برم اصول کرم ریختن مادرشوهری رو تمرین کنم 

فقط کلی خسته و دلگیرم  

اینروزها اوضاع و احوال دلم خوش نیست  

دلم کمی شادی می خواد  

کجایی خدا؟