گل پسر با لحنی بسیار جدی و کمی تهدیدامیز: نن جوون من یکم دیگه بزرگ بشم با اون چیزی که بابا موی دماغشو میزنه وسط این دوتا ابرومو میزنم ها
نن جوون شگفت زده از صراحت و جسارت گل پسر: چرا؟
گل پسر : اخه دارم یواش یواش شبیه رجب میشم
رجب را تعریف کنید : رجب شخصیت کمدی ترکیه ای با ابروهای پیوندی سیاه و کلفت و بدنی پر مو چون خرس گریزلی می باشد.
نن جوون با درد پنهان و همان حس مردن زودهنگام رو به گل پسر : گل پسر اذیتم نکن میمیرم یتیم میشید نامادری میاد کتکتون میزنه
گل پسر : نا مادری دیگه چیه؟
نن جوون : منکه مردم باباتون میره یک زن جوون و خوشگل و می تی شی مامانی میاره اسمش میشه نامادری
گل پسر : زن کفتار من نمیزارم
نن جوون : پس کی بچه رو بزرگ کنه واستون غذا بپزه
گل پسر :بابا
نن جوون : پس کی بره سرکار
گل پسر : من خودم بچه رو نگه میدارم
نن جوون : پس کی باباتونو بغل کنه بوس کنه عشقولانه کنه
گل پسر : ما خودمون ؛ من و داداشم
نن جوون : نمیشه مرد نمیتونه بدون زن زندگی کنه
گل پسر : ما خودمونو شکل زن در میاریم
نن جوون پرت میشه تو خاطرات بچگیش
نن جوون بزرگ : چشم گفتن اینهمه سخته دختر فلانی به مامانش میگه چشم نشنیدم یک چشم از دهان شما دربیاد
نن جوون سایز اسمول: دختر فلانی غلط میکنه سرتق چاپلوس
چقدر چهره نن جوون شبیه چهره ا ن روزهای نن جوون بزرگ شده
از وقتی گل پسر کوچیکه رو تخم چشم اهل خانه جلوس فرمودند خواب شبانه نن جوون به شب بیداری تبدیل شده و از وقتی فرق پستونک و پستون رو فهمیدند طی حرکتی بسی انقلابی پستونک رو به دورترین جای ممکن همان زمین زیرپایشان پرتاب کردند و شبها تا صبح از پستان نن جوون اویزان شدند و علاوه بر شب بیداری تمام شیفت تاولهای دردناکی بر روی نوک انجای ممنوع التلفظ نن جوون نصیب نن جوون شده
و با هربار بیدار شدن و گریه گل پسر کوچیکه ناله های نن جوون با عبارت " ای واااای " شروع میشه
در شبی از شبهای سرد و باران ریز پاییزی که نن جوون تازه غرق در کابوسهای شبانه شده گل پسر کوچیکه: نن جوون ( مااااامااااا) ؛نن جووون
نن جوون با صدایی هیس مانند : هاااااا
گل پسر کوچیکه : ای واااای
دردل بابا با نن جوون نصف شب بعد خو ابیدن گل پسران:
به گل پسر میگم چرا به حرفم گوش نمیدی؟
گل پسر : تو که منو نمیزنی چرا به حرفت گوش بدم
گل پسر کوچیکه معامله گر خوبی میشه
یاد گرفته نرینگی یعنی عرضه و تقاضا
یاد گرفته هیچ لطفی بی عوض نیست
یاد گرفته برای وصال به ممه های عزیزتر از جانش باید چیزی تقدیم نن جوون کنه
ا ولین و دم دست ترین رشوه گوشی نن جوونه
هر چند دقیقه که هوس کنه تند نگاهی به اطراف میندازه و گوشی رو میاره میزاره تو دست نن جوون و بیصدا نگاهش رو روی یقه نن جوون زوم میکنه
نن جوون : ها چی میخوای
با صدایی اروم و زیر زبونی وسط تنها دندانهای جلویی زمزمه میکنه : مه مه
بعد گوشی ، ماگ گنده سبز رنگ نن جوونه که همیشه دور و بر نن جوون خالی از چایی رها شده ؛ در عملیاتی بیصدا میاره به زور از یقه لباس نن جوون داخل لباس میندازه و در پاسخ نن جوون : چکار میکنی جویده جویده میگه : مه مه
و بدجایی سوزاننده ترینش : بعد یک شب بیخوابی نن جوون ازاری دم صبح که نن جوون تازه چشماش گرم خواب شده خم میشه رو صورت نن جوون و دماغشو میچسبونه رو دهنش و مدام صدا میزنه : عمه عمه عمه
نن جوون : ها چیه چی میگی
گل پسر کوچیکه : مه مه
دیگه طاقت نن جوون سر میره : عمه ات شب تا صبح مثل خرس خوابیده منو بیدار نگه داشتی حالا هم بیخواب کردی بهم میگی عمه
تنها جواب گل پسر کوچیکه : مه مه