-
گربه ای دم حجله سوخت
دوشنبه 10 اسفند 1394 00:43
وقتی شیطنت نن جوون و گل پسر همزمان گل میکنه ؛ نیرویی عظیم در کائنات خانه بوجود میاد و نتایجی غمبار در انتظار بابا و گل پسر کوچیکه رقم میخوره در راستای هوسهای آنی نن جوون و همکاری بلاانقطاع گل پسر روزهای اخیر کرانچی آتشین هست که خریداری میشه و با ولع و شالاپ شولوپ توسط دو اهریمن موصوف الذکر لنبانده میشه بابا از دور...
-
اعتراف صادقانه
یکشنبه 9 اسفند 1394 00:49
اینروزا وقتی نن جوون مست خواب صبحگاهیه طبق روال هر صبح زود گل پسر کوچیکه بیدار میشه سینه خیز خودشو می رسونه به نن جوون موهاشو میکنه انگشت تو دماغ و دهن و گوشش میکنه با ناخن رو شکم نن جوون خط یادگاری میندازه دهنشو پر شیر میکنه کمی تو دهنش نگه میداره تا با بزاقش مایع کشداری درست بشه سپس همشو تو گردن و سینه نن جوون خالی...
-
خدمتگزار مردم
یکشنبه 9 اسفند 1394 00:30
داریم میریم ولایت همه جا پر عکس نامزدای انتخاباتیه بر حسب اتفاق فامیلی یکی با اسم گل پسر یکیه گل پسر با ذوقی بسیار مضاعف : عه اسم منم نوشتند کاش همه به من رای بدند نن جوون : اگر انتخاب بشی چکار میکنی؟ گل پسر : به همه رویاهام دست پیدا میکنم نن جوون : مثلا؟ گل پسر : واسه خودم یک ربات میسازم نن جوون : خوب این چه دردی از...
-
علت موفقیت
دوشنبه 26 بهمن 1394 15:44
یکشنبه هفته پیش گل پسر با چهره ای وحشتناک و چشمانی خونبار فس فس کنان وارد میشود نن جوون با سپری آماده و حفظ حریم خرس گریزلی: هان گل پسر باز کی پا گذاشته رو دم مبارک گل پسر در حال فوران : تیممون باخته همشون میگن تقصیر گل پسره نن جوون: بییییییخود کی جرات کرده ؟چرا؟ گل پسر : من همش یک گل زدم به خودمون بعد میگن تقصیر توئه...
-
._.
یکشنبه 18 بهمن 1394 17:50
گل پسر : نن جوون ؛ امروز پسرعموی طریقت با پسردایی طریقت تو مدرسه دعوا می کردند بعدش پسرعموی طریقت به پسردایی طریقت گفت گورییییل پسر دایی طریقت خواست بگه : ننه ته هل شد گفت ممه ته هه هه هه.
-
روزی رسان خداست
یکشنبه 18 بهمن 1394 00:46
همینکه زیراندازو باز میکنیم و صدای بشقاب و قاشق میاد گل پسر کوچیکه دهنشو شالاپ شولوپ میکنه و داد میزنه :ام ( ا با فتحه ) کاسه خالی می گذاریم وسط پاهاش و هر چی توش میریزیم مشت میکنه میبره طرف دهانش و تصادفی یکی دو ذره میره تو دهنش بقیه میریزه زمین وسط پاهاش و به برکت وجودش حیاط خونه پر شده از فضولات گنجشکها و کبوترها...
-
حقایقی نامکتوب
شنبه 17 بهمن 1394 23:53
گل پسر : نن جوون اینجا نوشته مادر کسی است که به زندگی گرما میدهد یعنی چی؟ نن جوون در جستجوی جوابی ساده و قابل فهم : یعنی وقتی توشکم و بغل مادرتی گرم میشی گل پسر: اگر من از شکمش بیام بیرون و تو بغلش نباشم چی؟ نن جوون با کمی چرخش و جوابی ساده تر و قابل فهم تر : یعنی وقتی مادرت غذا درست میکنه گرما تولید میشه خونه گرم...
-
سرقت مسلحانه
شنبه 17 بهمن 1394 23:43
از وقتی گل پسر به سنی رسید که تو خونه تنها بمونه حدود 5 یا 4 سالگی تمام مدت بهش تذکر دادیم وقتی تو خونه تنهایی هر کس زنگ درو زد اصلا و ابدا باز نکن یا حداقل اول بپرس کیه شناختی باز کن گفت باشه و همینکه رفتیم بیرون و هر وقت برای امتحانش زنگ رو زدیم دو ثانیه بعد بدون اینکه حتی گوشی ایفونو برداره زآاااااارت درو باز کرد...
-
برداشت آزاد
دوشنبه 12 بهمن 1394 00:10
گل پسر: نن جوون تو مدرسه دوتا پسر بد هستند یک تکنیکی دارند؛ میرند می ایستند کنار بوفه وقتی یکی از بچه ها خوراکی میخره کوچیکه با لگد میزنه تو پاش بعد که بچه بیچاره میخواد اونو بزنه ، بچه بزرگه میاد میگه چرا میزنیش یا باید خوراکیتو بدی به من یا میبرمت دفتر کتک بخوری اون بچه هم از ترسش خوراکیشو میده دوستهام بهم گفته...
-
مامن
یکشنبه 11 بهمن 1394 23:56
گل پسر هم سن الان گل پسر کوچیکه بود تلاش میکرد چهار دست و پا راه بره و از آنجا که به قواعدش آشنایی نداشت شبیه سربازای زخمی آخرین نفس ، خودشو رو زمین میکشید این شد که نن جوون یکروز اونو نشوند رو زمین و گفت :خوب نگام کن بعدش نوبت توئه و شمرده و آروم چهار دست و پا جلوی گل پسر راه رفت بعد چند دور گل پسرو نشوند رو شکمش و...
-
خدای پشتکار
شنبه 10 بهمن 1394 14:46
گل پسر: نن جوون دو نفر هستش ازشون بد م میاد نن جوون : بیخیال بابا ولشون کن نه باهاشون حرف بزن نه پیششون بشین گل پسر: باهاشون حرف که نمیزنم فقط میگردم پیداشون میکنم ببرمشون تو دفتر کتک بخورند نن جوون: چیکارشون داری آخه گل پسر: اوندفعه که پام درد میکرد (حدود 1 ماه پیش ) افتاده بودند دنبالم از پشت شال و کلاهمو میکشیدند...
-
مصداق عینی
شنبه 10 بهمن 1394 00:45
با مادربزرگ چادر چنبق کردیم بریم مسجد برا ختم دور از چشم قانون بیخود حمایت از کودکان کار ، گل پسر داره بالکن مادربزرگو جارو میزنه د خترداییش که 2 سال بزرگتره گل پسر کوچیکه رو انداخته رو پاهاش تکون میده تا بخوابونه مادربزرگ : گل پسر میری از اتاقم تسبیحمو بیاری؟ گل پسر : وای نه نمیبینی از بس خم شدم جارو زدم کمرم شکسته...
-
تربیت نااهل را چون گیردکان بر گنبد است
چهارشنبه 7 بهمن 1394 14:02
نن جوون برای تیلیاردمین بار: گل پسر الان داداشت هیچ چیز بلد نیست و تورو خیلی دوست داره چشمش همش دنبال توئه اگر بد رفتار کنی وحشی بازی در بیاری اونم دیوونه و وحشی میشه اگر مهربان و اقا باشی اونم خوب و مهربون میشه درست مثل دوربین داره ازت فیلم میگیره گل پسر: اونکه شارژ نداره نن جوون با رقص سینه بندری : هه هه پس اینا چیه...
-
دوستی بچه خرسه
پنجشنبه 24 دی 1394 03:08
قرار بود برای اعلام موجودیت و حیت نن جوون کارگر مزدور تامین اجتماعی یکسر بریم اداره کار با دسیسه چینی قبلی بابا گل پسرو از مدرسه دربست میاره خونه، گل پسر کوچیکه رو میدیم دستش که این تو و اینم امانتی دست تو و کرمت هرکاری میخوای بکن فقط نذار از گریه کبود و سیاه بشه هنوز 5 مین نشده گوشی نن جوون دادش بلند میشه: نن جوون...
-
سرآغاز روابط
چهارشنبه 23 دی 1394 00:50
گل پسر کوچیکه امروز بعد رفتن گل پسر به مدرسه رو به در ورودی هال شروع به صدا زدنش کرد چشماشو محکم میبست و همزمان میگفت : ا' انگار که داد بزنه و از صدای بلند خودش بترسه وقتی جواب میدادم خنده اش میگرفت بالاخره به عشق داداشش تصمیم به برقراری روابط با اعضای خانواده گرفت.
-
مذاکرات محرمانه
دوشنبه 21 دی 1394 03:17
نن جوون تو اتاقش، درازکش، داره گل پسر کوچیکه رو میخوابونه بابا میاد برای گرفتن لیست خرید و بسیار عجله داره تا بابا دهنشو باز میکنه گل پسر آوار میشه وسط کلامش آخر سر حوصله بابا سر میره : گل پسر از اتاق برو بیرون گل پسر با اکراه میدان رو خالی میکنه بعد رفتن بابا ، نگاه خمار خواب بعد ظهری نن جوون زل زده بیرون اتاق ناگهان...
-
احکام مشمول زمان
دوشنبه 21 دی 1394 02:35
گل پسر اول صبحی: نن جوون من کی ازدواج میکنم؟ نن جوون : 20 سال دیگه با کمی تخفیف 15 سال دیگه گل پسر: اه یعنی تا اون موقع نمیتونم چیز داشته باشم؟ بازی کنم نن جوون 0-0 : چییییییییی؟ گل پسر با دستاش ادای بابا رو درمیاره که گوشی رو دو دستی چسبیده و تند تند دکمه هاشو فشار میده: گوشی دیگه نن جوون دل خون: بیخود زن که گرفتی...
-
در و تخته
دوشنبه 21 دی 1394 02:20
وقتی نن جوون همه چیز یاب قهریده ، لال مونی گرفته بابا: گل پسر ! اون زیرانداز زرده کجاست؟ گل پسر: همه جارو بگرد ؛ پیداش میکنی
-
حسود بدجنس
جمعه 18 دی 1394 22:26
گل پسر: نن جوون من نمیذارم داداشم به کسی ابجی یا داداش بگه نن جوون : هوم گل پسر: با تمااااااااام قدرتم می جنگم نن جوون : هوووووم نن جوون صبوررانه در انتظار روزیه که داداششو نگه نداره یا گریه اش بندازه هووووم چه شود؟
-
معضل فکری
جمعه 18 دی 1394 02:58
صدای آهنگ ماشین اشغالی که میاد نن جوون دادش بلند میشه: هووووی گل پسر هووووی بدو بیا اشغالهارو بزار دم در گل پسر میدوه میاد ولی دویدنش همان خرامان خرامان کبکه و ماشینه میره نن جوون: میری سرکوچه با اشغالها، ماشینه از کوچه بالایی که اومد خواست رد بشه اشغالها رو میدی بهشون با قیافه ای ننه مرده میره چند دقیقه بعد وجدان...
-
بشکن بشکنه بشکن
یکشنبه 13 دی 1394 23:00
در نتیجه سوء رفتار گل پسر و شکستن قول یکروزه اش مبنی بر تجدیدنظر در رفتار و اخلاق مبارکشان ، بابای گل پسر تبلتش را گرفته انداخته داخل پوشه کاهی رنگ و گذاشته داخل کمد قفلش کرده و کلید رو داخل جیب کاپشنش از ترس اکتشاف گل پسر قایم کرده و روال همیشه گمش کرده تا چند هفته گل پسر تحمل کرده و کلامی از سر غرور خیلی مانده به...
-
صبح شیرین
یکشنبه 13 دی 1394 08:40
بدون توجه به جذبه و قدرت بازدارندگی نن جوونی زیرانداز رو میگیره میکشه تا قندان بیاد جلوتر با زحمت و تمرکز فراوان قندی رو انتخاب میکنه میگیره تو مشتش و مشت و میبره میزاره تو دهنش دارم به ریش درنیامدش میخندم با این لقمه به دهان گرفتنش که انگشت سبابه آن یکی دستش رو فرو میکنه داخل مشتش و قند رو هل میده داخل دهانش در مدتی...
-
ایثارگر
دوشنبه 7 دی 1394 08:43
قبلا گل پسر میگفت : نن جوون قد تیم فوتبال برام داداش بیار تا یک تیم درست کنیم فوتبال بازی کنیم یکی دو ماه که گل پسر کوچیکه رو راه برد خسته شد گفت: نن جوون دیگه بچه بسه نمیخوام تو سر عمل بمیری بعد که ابجی کوچیکه دوستشو دید گفت: نن جوون یک ابجی هم بیار واسه دلت که دختر دوست داری دیگه بسه در راستای خود لوس کنی نن جوونی:...
-
تشویق آخرین سیستم
دوشنبه 30 آذر 1394 08:54
چند روزه به امید گرفتن مداد فشاری از اجازشون ایت الکرسی رو حفظ میکنه از بس غلط غولوط خونده نن جوون هم همشو قاطی کرده و تنها ایاتی رو که حفظ بوده از یاد برده وخامت اوضاع به جایی رسیده که بابا: گل پسر با نن جوونت کاری نداشته باش هر وقت خواستی بیا برام بخون هرچی گل پسر از رو کتاب صحیح خونده بابا غلط تلفظ کرده آخر سر غیرت...
-
نبرد تن به تن
جمعه 27 آذر 1394 23:56
اینروزها خونه شده محل تاخت و تاز گل پسر کوچیکه سوار بر رخشش روروک تا سوارش میشه بسرعت و با جیغی از سر خوشی بطرف گلدانهای نن جوون حمله ور میشه همزمان نن جوون با جیغ یا ابلفضل برای نجات گلهای بی دفاع وارد کارزار میشه یکی رو پشت چهارپایه قائم میکنه یکی رو پشت پشتی چندتایی رو هم گذاشته رو اپن جلوی یکی دیوار حایلی بنام...
-
عدالت
پنجشنبه 26 آذر 1394 23:47
بابا کلیپی نشونم میده که پسربچه ای 5 -4 ساله راز میزنه :من زن میخوام سرشب با غمهای مگوی نن جوونی زل زدم به سقف بابا اتفاقی سرشو از گوشیش بلند میکنه میبینه میاد کاملا رمانتیک و آروم کنارم:چی شده عزیزم؟ جمله اش تمام نشده گل پسر شیهه کشان بسان همیشه سر میرسه دستاشو دورمون حلقه میکنه:صبر کنید منم بیام بابا : چیه نکنه توهم...
-
وعده های انتخاباتی
یکشنبه 22 آذر 1394 23:28
گل پسر : نن جوون تو مدرسه انتخابات بود یکی از بچه ها گفت :اگر به من رای بدید روزهای تعطیل کل مدرسه و دستشویی هارو تمیز میکنم عه عه کثیف ترین جای دنیارو هیچ کس بهش رای نداد یکی دیگه گفت : اگر به من رای بدید برای کل کلاسها 30 تا جایزه میخرم هیچ کس بهش رای نداد یکی دیگه گفت : اگر به من رای بدید برای همه پفیلا میخرم همه...
-
فوق مخ
دوشنبه 16 آذر 1394 22:57
گل پسر : نن جوون اونروز داشتی غذا می پختی و بهم املا میگفتی یک زرشک افتاده لای کتابم له شده ارمان میگه : کتاب تو با کتاب من فرق داره ادم تو عکس کتاب تو زخمی شده خونش ریخته تازه رنگ زرشک رفته اونور ورق کتابم ارمان میگه: ادم تو کتاب تو واقعیه خونش رفته اونور ورق کتابت
-
جوگیر
جمعه 6 آذر 1394 00:16
گل پسر کوچیکه رو سپردم دست گل پسر رفتم تو آشپزخانه گاهی صدای گریه گاهی صدای خنده گل پسر کوچیکه میاد سرک میکشم گل پسر سر شیشه شیر رو گرفته لای دو انگشتش گل پسر کوچیکه دهنشو باز کرده گل پسر آب شیشه رو می دوشه تو دهنش و میخندند چند دقیقه بعد صداشون قطع میشه دستم بنده گل پسرو صدا میکنم تا قوری رو از روی بخاری بیاره میاد...
-
قدر عافیت
پنجشنبه 5 آذر 1394 02:33
6 ماه تموم شبها گل پسر کوچیکه هر نیم ساعت بیدار شده گریه کرده برای همین رو تخت ممنوعه بین نن جوون و بابا جا خوش کرده تا گریه کردنی هر کی زود بیدار شد برش داره تکون بده تا اون یکی کمی بخوابه طبق روال هر شب تو خواب زده زیر گریه بدو بدو برش داشتم اوردم تو هال ارومش کنم تا بابا بیدار نشه چند دقیقه بعد برگشتم تو اتاق تا...