-
نقطه حساس
سهشنبه 3 آذر 1394 23:37
گل پسر : نن جوون امروز داشتم بازی میکردم ایاز بلوزمو گرفت زانوشو خم کرد محکم زد رو شونبولم اینقدر دردم گرفت جنازه نوه های تپل مپل کاکل زری نن جوونیم اومد جلوی چشمم و خرس ماده گریزلی سیاه اندرونی غرید: چرا نزدیش؟ گل پسر : من همینجوری موندم از درد نمیتونستم راه برم فقط گریه میکردم همون وحشیه: چرا به اجازتون نگفتی؟ اگر...
-
فرزند زمان خویشتن باش
سهشنبه 3 آذر 1394 00:26
گل پسر در حال کفی کردن ظرفای کثیف : نن جوون با دوستم پنج شنبه تو مغازه مهتاب ساعت 4 قرار گذاشتیم بریم تبلتهامونو ببریم برام اون کلش رو که گفتی اینترنت و می مکه رو حذف کنه یکجور دیگه اش رو بزنه که با اینترنت کار نمیکنه نن جوون :مغازه مهتاب دیگه کجاست گل پسر:همین سرکوچه ای دیگه نن جوون: ها محراب رو میگی گل پسر : چه...
-
تکیه گاه کوچک
دوشنبه 27 مهر 1394 01:38
از صبح هزاربار به گل پسر گفتم برو وسایلتو جمع کن خونه شده بازار شام انداخته پشت گوش نن جوون: گل پسر شیر خوردن داداشت که تموم شد میام نگاه میکنم اگر وسایلتو جمع نکرده بودی، پوستتو میکنم آروم و با احتیاط دور از دسترس چک و لگد نن جوونی میاد دم گوش گل پسر کوچیکه میگه : داداش، یواش یواش شیرتو بخور
-
اکتشاف
دوشنبه 27 مهر 1394 01:30
داریم با گل پسر قربان صدقه گل پسر کوچیکه میریم گل پسر: نن جوون میدونی انگشتای داداش برای چی خوبه؟ نن جوون : نه واسه چی؟ گل پسر : واسه اینکه بکنی تو دماغت ، هم کوچیکه هم نازک راحت میتونی باهاش دماغتو بگردی تمام صحنه هاییکه گل پسر کوچبکه انگشتاشو میکنه تو دهنشو و مک میزنه میاد جلو چشمم نه ممکن نیست خدا نکنه
-
ضربه فنی
شنبه 11 مهر 1394 00:52
گل پسر سرما خورده و سه روزه نن جوون قدغنش کرده به گل پسر کوچیکه نزدیک نشه و اونو ماچ مالی نکنه روز اول : صبوری کرده روز دوم : نن جوون داداشو پیش من بوس نکن قلبم می لرزه نن جوون : گل پسر : لاقل عوض من بوسش کن روز سوم همش دور و بر گل پسر کوچیکه می پلکه : تورو خدا بذار بوسش کنم نن جوون:نمیشه مریض میشه گل پسر : بذار...
-
اند بچه درسخوان
جمعه 10 مهر 1394 23:57
در پایان ورقه امتحان ریاضی بنا بر رسم معمول تایپ کردند : "موفق باشید" گل پسر با خطی شکسته جلوی اون نوشته:" تو هم موفق باشی" نن جوون : گل پسر به کی نوشتی موفق باشی گل پسر : چه میدونم دیدم اون نوشته منم نوشتم
-
منجی
یکشنبه 5 مهر 1394 14:52
کلیپی دیدیم که در جریان سقوط جرثقیل در مکه بچه ای مادرشو هل میده به کنار و خودش زیر اوار جوون میده نن جوون: بچه مردمو باش گل پسر ، مادرشونو نجات میدن خوشون می میرند تو خودت داری منو خفه می کنی گل پسر : نه منم باشم تورو نجات میدم خودم میمیرم نن جوون : اره تو منو حرص نده خفه ام نکن نجاتت پیشکش گل پسر : اخه چیکار کنم...
-
سورپرایز
دوشنبه 30 شهریور 1394 21:28
اول صبحی گل پسر : نن جوون یک سوال میپرسم به بابا نگو منو می کشه فضولیم گل می کنه نمی پرسم چی چون اگر بپرسم رم می کنه نمی گه فقط میگم : هوم و ساکت منتظر میشم گل پسر : تو مثلا چی دوست داری برای تولدت بگیریم؟ نن جوون : هیچ چی دوست ندارم گل پسر : حالا یک چیزی بهت میگم به بابا نگو منو باز میکشه ، بابا دیروز پرسید نن جوون...
-
شتر چانه زن
دوشنبه 30 شهریور 1394 02:10
یک مثل داریم : " الاغ تنبل بارشو سنگین بر میداره " برای کسایی که حجم زیادی از کاری رو یکجا انجام می دن تا زودتر تموم بشه نن جوون : گل پسر بیا این جارو برقی رو جمع کن ببر بذار سرجاش گل پسر جارو با سیم اویزون و لوله هاش یکجا بغل می کنه کشون کشون ببره نن جوون : های الاغ تنبل چکار میکنی؟ گل پسر : من الاغ تنبل...
-
بوقلمون کیلو چند؟
یکشنبه 29 شهریور 1394 22:57
گل پسر مثل اکثر اوقات تبلت به دست پخش شده جلوی تی وی تی وی داره یک فیلم بزن بکش امریکایی نشون میده که باز ارتش امریکا داره یک جای دنیا رو اسفالت می کنه تا بشریت رو نجات بده نن جوون : گل پسر بزن جای دیگه باز وحشی بازی شد گل پسر : نه خوبه مردها شجاعند باید این فیلمهارو ببینند نن جوون: اره پس کیه موقع خواب می ترسه بره...
-
حقیقت تلخ
دوشنبه 23 شهریور 1394 02:55
گل پسر : نن جوون داداشم دیگه بزرگ شده نن جوون : هومم چطور مگه؟ گل پسر : اخه وقتی گریه میکنه از چشماش اشک میاد
-
تلافی
پنجشنبه 22 مرداد 1394 13:02
اهنگ گذاشتم تا گل پسر کوچیکه هرچی تو دل و روده داره بریزه بیرون بعد پوشکش کنم بخوابونمش نن جوون: گل پسر بیا واسه داداشت برقصیم بخنده کارش زودتر راه بیوفته گل پسر : نههههههههه من خجالت می کشم نن جوون: یا میای یا تا شب تبلت تعطیل ، کارتون تعطیل، کامپیوتر تعطیل با بی میلی و خزون خزون (از مصدر خزیدن) میاد شروع میکنیم گل...
-
ای پاسبان بیدار شو خفته نشاید پاسبان
چهارشنبه 21 مرداد 1394 13:57
گل پسر کوچیکه رو گذاشتم رو اپن اشپزخونه چراغهای چشمک زن ارک رو روشن کردم داره نگاه می کنه دست و پا می زنه صدا در میاره و دستهاشو باز کرده بطرف بالا یعنی بغلم کن نن جوون : گل پسر بیا وایستا کنار داداشت نیوفته رو زمین منم بکارهام برسم گل پسر بعد چند ثانیه : نن جوون بیا برای اخرین بار بچه تو ببوس نن جوون : چرا اخرین بار؟...
-
ریاضت اقتصادی
یکشنبه 18 مرداد 1394 12:02
گل پسر : نن جوون شارژ اینترنت تموم شده نن جوون : به من چه به بابات بگو گل پسر : بابا شارژ اینترنت تموم شده بابا : به من چه گل پسر : شارژش کن بابا : شارژش نمی کنم پول ندارم چند روز با بی اینترنتی و غرغر گذشته گل پسر : نن جوون داداش بزرگ شد میری سرکار؟ نن جوون : نه واسه چی؟ گل پسر : اخه پولامون کم شده باباهم که میره کار...
-
گوشت قربونی
یکشنبه 18 مرداد 1394 02:07
گل پسر کوچیکه رو شستم و عضو نامردشو با پارچه پوشوندم سپردم به گل پسر مواظب باشه پلرچه عقب نره گل پسر کوچیکه بشاشه به زندگیمون و رفتم حیاط تا محتویات بالشها رو از فین و اب دهان و عرق سر و گردن پاکسازی کنم بعد ساعتها هن و هن کردن و ای وای چه غلطی کردم و مردم از خستگی امدم داخل گل پسر تبلت بدست گاهی صدایی از خودش در...
-
روی دیگر سکه
شنبه 17 مرداد 1394 18:14
گل پسر : نن جوون ببا ببین این حیوان چجوری شده؟ نن جوون : کدوم حیوان؟ چجوری اومده داخل؟ گل پسر : نه بابا جانورو نمی گم که ، داداشو میگم نن جوون : گل پسر گناه داره به داداش نگو حیوان گل پسر : منظورم حیوان اونجوری نیست که ، یعنی طرف دیگر بیچاره
-
اناتومی مدرن
سهشنبه 6 مرداد 1394 01:02
بابا گل پسر کوچیکه رو یکجوری من دراوردی تو نی نی لای لایش رو صندلی عقب گذاشته کمربند رو هم انداخته دور گردن نی نی لای لایه هه کمربند افتاده روی ران گل پسر کوچیکه نن جوون : کمربنده داره رون گل پسر کوچیکه رو می بره ها بابا : هیچیش نمیشه گل پسر : داداشم طوریش نمیشه خیلی قویه وقتی رو پاهام تکون تکونش میدم اونقدر محکم لگد...
-
محرم بابا
شنبه 3 مرداد 1394 00:34
رفتیم سد مثلا ماهیگیری زن و مرد ریخته بودند تو اب دختری غرق شده بود و مردی کشون کشون اوردش بیرون وقتی جون گرفت پاشد رفت بابا و گل پسر زودی لباس کندند رفتند داخل اب دست و پایی زدند و ماهی هم که نتونستند بگیرند منم کنار اب گل پسر کوچیکه رو تاب میدم گریه نکنه میان بیرون و داخل ماشین بابا به گل پسر میگه: برو پایین و تا...
-
اموزش قانون
پنجشنبه 1 مرداد 1394 21:54
تو جاده در حال برگشت از گشت و گذاریم تابلوی دست انداز زدند شکل دو تا تپه کنار هم _گل پسر این شکل ممه ها یعنی چی؟ گل پسر : یعنی شیر دادن ممنوع؟ - نه گل پسر : یعنی خوشگلند؟ - نه گل پسر : پس چی؟ وقتی ماشین تو دست انداز می پره بالا و کله گل پسر میخوره به سقف: آی کله ام - یعنی همین
-
اوج محبت پدرانه
یکشنبه 21 تیر 1394 12:50
اوایل تا غافل میشدم میدیدم بابا گل پسر کوچیکه رو مثل بقچه زده زیر بغلش کشون کشون داره میبرتش حموم نن جوون: کجا داری می بریش باز؟ بابا : گرمشه بچه ، دارم می برمش حموم کیف کنه " بابا خودش عاشق اب و اب بازیه" نن جوون : این بچه اب می ره اخرش ، هرچی من بزرگش میکنم تو داری ابش میکنی مگه نشنیدی میگن اگر میخوای لاغر...
-
بردار خونی ؟ فرزند رضائی ؟
یکشنبه 21 تیر 1394 12:42
گل پسر حس مالکیت و سرپرستی عمیقی به داداش کوچیکه داره سعی میکنه با نن جوون در امور بچه داری رقابت کنه گاهی بلوزشو می زنه بالا به گل پسر کوچیکه میگه : بیا ممه بخور گل پسر : نن جوون لیوانمو پر چایی کن منظورش از لیوان ماگ گنده اش هست که گنجایشش بیشتر از قوری چاییه نن جوون: می ترکی بچه چطور میخوریش؟ گل پسر : مگه خودت نمی...
-
مارگزیده
چهارشنبه 17 تیر 1394 15:37
بالاخره بعد از 47 روز برای اولین بار گل پسر کوچیکه رو زدیم زیر بغل رفتیم دیدن مادربزرگها جوجه های گل پسرو که دادیم مادربزرگ نگه داره دیدیم که بزرگ شدند ولی تیپ خاصی دارند که هر چه نگاهشون می کنم بنظرم کمی غیرعادی میان نن جوون: جوجه ها رو خوب بزرگ کردی ها؟ مادربزرگ : اگر نمی رفتند تو گلدونهام بزرگتر از اینها بودند نن...
-
داستان پیدایش گل پسر دومی 21
دوشنبه 15 تیر 1394 22:46
اخر ماجرا حالت گیج و منگی داشتم اصلا متوجه نشدم کی بچه رو اوردند تو تخت کنار من گذاشتند مدام ریست می شدم و پسرم یکریز جیغ می زد با بیحالی قربان صدقه اش می رفتم و باهاش حرف می زدم گاهی خوابم می برد یک لحظه بعد بیدار می شدم دهنم خشک خشک بود و بزور صداش می کردم دکتر گفت:چیزی می گه؟ اقای دستیار که نمی دیدمش ولی صداش کنارم...
-
داستان پیدایش گل پسر دومی 20
دوشنبه 15 تیر 1394 15:42
بالاخره پسری زاییدم و نامش را " بهراد" نهادم تا انشاله مردی شود از نیک مردمان روزگار گذشت و گذشت و تلفن های خواهرم قطع نمی شد که چی شد؟بیام؟رفتی بیمارستان؟ سه شنبه رفتم بیمارستان پیش خانم ذاکری که مامای مسئول بخشه گفتم :این ترشحات نامعقول قطع نمی شه دردهام که نمی دونم خورده به جوون کی که شروع نمی شن چکار...
-
داستان پیدایش گل پسر دومی 19
یکشنبه 14 تیر 1394 13:09
زائوی دروغگو در دوران بارداری یکی از عادتهای نامعقولم خوابیدن جلوی تلویزیون بود تا می رفتم تو تختم خواب از سرم می پرید جلوی تلویزیون که دراز می کشیدم به خواب ناز و شیرین می رفتم و هر موقع بابا بخاطر سرمای هال بیدارم می کرد برم تو اتاق از دستش ناراحت می شدم در حد جیغ و داد صبح یکشنبه 27 اردیبهشت ساعت 5 صبح طبق معمول...
-
داستان پیدایش گل پسر دومی 18
یکشنبه 14 تیر 1394 12:48
وجدانهای بیدار جواب ازمایش قند م خوب بود بیخودی سوراخ سوراخ شد دستهام بعد عید قرار بود برم مرخضی زایمان که نشد از بس کارای دفتر زیاد بود تا اخر فروردین رفتم و دو سه روز هم اردیبهشت وقتی خیلی شلوغ بود از اول اردیبهشت خونه نشین شدم و کارم رسیدگی به جوجه های گل پسر و ترجمه پروژه دوستم شد هر هفته می رفتم کنترل و هربار...
-
داستان پیدایش گل پسر دومی 17
یکشنبه 14 تیر 1394 00:18
چرخ گردون 93/12/17 یکشنبه جمعه 15 اسفند 93 ساعت 1 بعد ازظهر: حرکاتی ناموزون در سمت پهلوی چپ و همزمان حرکت ارام و با وقار شی ای گرد در سمت پهلوی راست بطرف پایین این حرکات هر 10 دقیقه یکبار تکرار می شد و حرکات نا موزون سمت چپ رفته رفته بالاتر می امد و حرکت گوی گردالو رفته رفته پایین تر می رفت تا اینکه ساعت 2:30 خوابم...
-
داستان پیدایش گل پسر دومی 16
یکشنبه 14 تیر 1394 00:12
زندگیم شیرین شده 93/12/10 یکشنبه جواب ازمایش دو روز بعد رسید شیرین زنی شدم واس خودم با لب و لوچه اویزوون بردم نشون دکتر دادم :قندت بالاست من : میدونم اینبار ازمایش 3 ساعته نوشت با کلی ازمایش دیگه برای بدحالیم صدای قلب نی نی گولو رو گوش کرد و گفت : بنظرم بدنت خیلی خسته است بنویسم برو مرخصی من : نه الان برم عیدیمو نمی...
-
داستان پیدایش گل پسر دومی 15
یکشنبه 14 تیر 1394 00:11
اغاز 7 ماهگی 93/12/3 یکشنبه دیروز رفتم دکتر کلی جمع و تفریق انجام داده بدون اینکه سرشو بلند کنه یک نگاه به شکم افسایدم بندازه میگه: 20 هفته و 6 روز بنده : فکر کنم 27 هفته و 2-3 روزه امه باز حساب کتاب می کنه : 27 هفته بنده : یکبار دیگه چرتکه می ندازه : 27 هفته و 3 روز بنده : می پرسه : امپول رگام زدی؟ میگم: نه می پرسه...
-
داستان پیدایش گل پسر دومی 14
شنبه 13 تیر 1394 23:51
صبح بخیر کوچولو 93/11/27 دوشنبه حس سوراخ شدگی زیر معده ام دارم یعنی نینی بیدار شده داره خودش کش و قوس میده دستمو میزارم رو دلم از زیر دستم چیزی تیز مثل پاشنه پا اروم اروم رد میشه انگار داره باهام دست میده دلم می لرزه و اشک تو چشمام حلقه می زنه افتخار می کنم به زن بودنم و با هیچ چیز دنیا عوض نمی کنم حس قشنگ مادری رو و...